_شهر خرس؛ فردریک بکمن
_اسمت چیه؟
غریبه، تکهای کیک لیمو توی دهنش گذاشت و با لپ های گرد شدهاش جواب داد: لیمو!
_اسمت اینه؟ لیمو؟
لیمو، کیک رو قورت داد و با بالا انداختن شونهاش جواب داد: تو میتونی هر چی دلت خواست صدام کنی!
و حاضر بودم به تمام زندگیم که حتی ذرهای برام مهم نبود قسم بخورم، عطر لیمویی غریبه وقتی میخندید، بیشتر از قبل شیفتهام میکرد.